برابر پای ساقط شده و افکنده، در اصطلاح، ذلیل و حقیر. که درخور توجه واعتنا نیست، مبتذل، معلوم همه کس. آسان. که همه کس داند. که همه جا هست. صاحب آنندراج گوید کنایه از بسیار نزدیک و آشکار است: درز نبود معنی درپیش پاافتاده را از سواد سایۀ پای چراغ این روشن است. ملامفید بلخی. زلف او را رشتۀ جان گفتم و گشتم خجل ز آنکه این معنی چو زلفش پیش پاافتاده است. ملا شیدای هندی
برابر پای ساقط شده و افکنده، در اصطلاح، ذلیل و حقیر. که درخور توجه واعتنا نیست، مبتذل، معلوم همه کس. آسان. که همه کس داند. که همه جا هست. صاحب آنندراج گوید کنایه از بسیار نزدیک و آشکار است: درز نبود معنی درپیش پاافتاده را از سواد سایۀ پای چراغ این روشن است. ملامفید بلخی. زلف او را رشتۀ جان گفتم و گشتم خجل ز آنکه این معنی چو زلفش پیش پاافتاده است. ملا شیدای هندی
برابر پای ساقط شده و افکنده، مبتذل، معلوم همه کس آنچه که همه کس داند آشکار: زلف او را رشته جان گفتم و گشتم خجل زانکه این معنی چو زلفش پیش پاافتاده است. (ملا شیدای هندی)، آنچه که فراوان و بسیار باشد آنچه که به آسانی بدست آید
برابر پای ساقط شده و افکنده، مبتذل، معلوم همه کس آنچه که همه کس داند آشکار: زلف او را رشته جان گفتم و گشتم خجل زانکه این معنی چو زلفش پیش پاافتاده است. (ملا شیدای هندی)، آنچه که فراوان و بسیار باشد آنچه که به آسانی بدست آید